پس از دعوت پیامبر از سران قریش و قبایل عرب، عجم و ...، حضرت بنا به رسالتی که برعهدشان بود، به مسیحیان به منظور روی آوردن به دین مبین اسلام، نامهای را مکاتبه کردند، تا در ذیل این نامه نجرانیان به اسلام روی آوردند یا در غیر این صورت مجبور به پرداخت «جزیه» هستند. به همین منظور بنا به دعوت پیامبر اکرم (ص) مسیحیان به همراه گروهی 10 نفره با حضور اسقف اعظم خود «ابوحارثه» به گفتوگو و بررسی نامه پرداختند که در نهایت کاروانی به سوی مدینه پیامبر اکرم (ص) فرستادند تا با ایشان به مصاحبه بنشینند.
در این مسیر مسیحیان با وسایل، پوشش و هر آنچه در دست داشتند به تبلیغ مسیحیت پرداختند اما در نهایت در روز مباهله، حقانیت به روشنی خود را نمایان کرد و آنها راهی جز پذیرش حق و اسلام نداشتند، به این صورت که گروهی از نجرانیان که به مدینه آمده بودند با آنکه برحق بودن حضرت محمد (ص) را میدانستند، سرناسازگاری بنا کردند و مقابل ایشان ایستادند، به همین منظور و بنا به دعوت مسیحیان به اسلام از جانب خداوند متعال آیه 61 سوره آل عمران تحت عنوان آیه مباهله به پیامبر اکرم (ص) نازل شد؛ خداوند در این آیه آورده است: «فَمَنْ حَاجَّكَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَللَّعْنَتَ اللَّـهِ عَلَی الْكَاذِبِینَ» ، «هرگاه بعد از علم و دانشی که (در باره عیسی) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.»
حجت الاسلام والمسلمین سید مصطفی کرمی کارشناس مسائل دینی درباره این رویداد بزرگ گفت: در سال دهم بعثت با توجه به اینکه بارها پیامبر اکرم(ص) به سران قبایل مختلف نامه فرستاده بودند، یکی از آن سران مسیحیان نجرانی بودند که در حاشیه حجاز زندگی می کردند، پیامبر (ص) در نامه ای مسیحیان را به دین اسلام دعوت کرد و آنها پس از دریافت نامه با اعضای گروه خود آن را به عنوان یک بسته پیشنهادی بررسی کردند و گروهی از اعضای بلندپایه کلیسای مسیحیت را به مدینه فرستادند تا برسر بیعت با پیامبر گفتگو کنند.
وی در ادامه با اشاره به آیه مباهله بیان کرد: یکی از مهمترین مسئله بین پیامبر و مسیحیان حضرت مسیح (عیسی) (ع) بود،مسیحیان می دانستند که حضرت عیسی (ع) پسرخداست و خداوند نیز در آیه مباهله به پیامبر (ص) بیان کرد که حضرت مسیح (ع) نیز همانند حضرت آدم (ع) است و تمام بهانه تراشی مسیحیت برای مقابله با اسلام است که پذیرش حق اجتناب می کنند. به همین منظور از آنها بخواه که مسیحیان با خاندان و اهلشان و تو نیز با خاندان خودت به مباهله روید. از این رو دو کشیش بلندمرتبه از مسیحیان گفتند که اگر پیامبر (ص) برحق باشد با اقوام درجه اول خود (اهل بیت(ع)) به میدان می آید، و وقتی آفتاب طلوع کرد و رسول الله (ص) را دیدند که با حضرت فاطمه (س)، حضرت علی (ع) و حضرات حسنین (ع) به صحرا آمده است، متوجه شدند که اسلام برحق است و از مباهله سرباز زدند و پذیرفتند که «جزیه» پرداخت کنند.
معنی لغوی مباهله
درباره معنی واژه مباهله باید دانست که این کلمه سه معنی متفاوت دارد، که یکی از آنها تضرع و اصرار بر ادعای خویش است. باید در نظر داشت که پیامبر اکرم(ص) بنا به دستور الهی پس از دعوت مسیحیان به «مباهله» با اهل بیت (ع) در کنار مسیحیان ایستاد و بار دیگر حقانیت خودشان و اهل بیت (ع) نبوت را به همگان نشان دادند.
در همین راستا؛ حجت السلام والمسلمین کرمی در ادامه گفتگو خود، بیان کرد: واژه مباهله از ریشه «بَهل» می آید و بر وزن مفاعله است. البته باید در نظر داشته باشیم که «بهل» سه معنی دارد که مباهله در «تضرع و اصرار بر ادعا» معنی می شود.
این سخنران و کارشناس مسائل دینی یادآور شد: همه ادیان یهودیان، مسیحیان، زرتشتیان و ... همه بر حقانیت پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) واقف هستند و در تورات و انجیل غیرمحرف درباره آخرین پیامبر (ص) و منجی موعود نامبرده شده؛ ولی آنها به دلیل آنکه نمی خواهند جایگاه و منفعت خود را از دست بدهند، از آن سرباز می زنند و این حقانیت را پنهان می کنند.
مواردى كه پيامبر اسلام على عليه السلام را جان خويش شمرد
در جهت تأييد و تحكيم بيان قرآن و آشكار شدن مقام و منزلت علىعليه السلام كه تنها مصداق «انفسنا» در آيه مباهله است بايد به سيره نبوى بازگشت و از پيوستگى و وابستگى پيامبر به على و على به پيامبر اندكى بازگفت. اين نحوه ارتباط خاص از مطالعه مقاطعى چند از حيات پيغمبر بخوبى آشكار مىشود.
1 ـ رسولخدا به هيئت ثقيف گفت اسلام آوريد وگرنه به سوى شما مردى را مىفرستم كه از من است يا فرمود چون جان من است. پس گردنهاى شما را مىزند و زن و فرزندان شما را اسير خواهد كرد و اموال شما را خواهد گرفت. عمر گويد هيچگاه چون آن روز علاقمند به رياست نشدم و سينه خود را جلو دادم شايد كه حضرت بفرمايد اين ولى آن حضرت متوجه علىعليه السلام شد و دست او را گرفت و دوبار گفت او اين شخص است.
اين حديث و چند حديث مشابه آن در بسيارى از كتب اهل سنت نقل شده است كه در اين احاديث يكى از تعابير زير آمده است «رجلا منى»، «رجلا مثل نفسى»، «رجلا كنفسى»، «رجلا عديل نفسى».
2 ـ از ابوذر نقل شده است كه رسولخدا فرمود: يا بنو وليعه از كار خويش دست برمىدارند و يا به سوى آنها مىفرستم مردى كه چون جان من است و دستور مرا در حق آنان اجرا خواهد كرد... عمر پرسيد منظور حضرت كيست من گفتم تو و رفيقت مقصود او نيستيد. گفت پس كى مقصود است؟ گفتم آنكه نعل را وصله مىزند و علىعليه السلام آن هنگام نعل رسولخدا را وصله مىزد. در اين حديث هم تعبير شده است «رجلا كنفسى».
3 ـ رسولخداصلى الله عليه وآله وسلم از برخى اصحاب خود ذكرى به ميان آوردند و چون از ايشان درباره علىعليه السلام پرسيدند، آن حضرت فرمود آيا از شخص درباره خودش سؤال مىشود . عين كلام رسول خدا در مورد علىعليه السلام چنين نقل شده است: «هل يسأل الرجل عن نفسه» و در جاى ديگر از آن حضرت نقل شده كه فرمود شما از من درباره مردم پرسيديد ولى از نفس من چيزى نپرسيديد. در اين روايت آمده است: «سأل [النبى] عن بعض اصحابه فقال له قائل فعلى فقال ما سألتنى عن الناس و لم تسألنى عن نفسى» و نيز از طريق اهل سنت نقل شده كه از رسولخدا پرسيدند محبوبترين مردم نزد شما كيست؟ فرمود عائشه. پرسيدند از مردان چه كسى؟ فرمود پدر او [يا پدر آن دو] آنگاه فاطمه گفت اى رسولخدا چطور شما در حق على چيزى نگفتيد. آن حضرت فرمود على جان من است. آيا ديدهاى كه شخصى در مورد نفس خويش چيزى بگويد. در اين روايت نيز آمده است «ان عليا نفسى هل رأيت احدا يقول فى نفسه شيئا».
از نظر شيعه مجعول بودن صدر اين حديث واضح است ولى ذيل آن جاى ترديد ندارد چون مؤيدات آن بسيار است؛ در حالى كه نزد اهل سنت قضيه به عكس است و براى آنها ذيل حديث ممكن است مورد ترديد قرار گيرد و لذا ناقل حديث اضافه مىكند كه تتمه اين حديث كه سخن فاطمه س است از عبداللهبن عمرو كه از ثقات مىباشد نقل شده است و دلالت بر صحت اين زيادى مىكند، روايت صحيحى كه گويد چون آيه مباهله نازل شد، رسولخدا حسن و حسين و فاطمه و على را جمع كرد و اين دلالت دارد كه نفس على نفس رسولخدا است.
4 ـ زمخشرى در تفسير خود آورده است كه پيغمبر خدا وليدبن عقبه و به نقلى خالدبن وليد را به سوى بنىالمصطلق فرستاد. چون آنان براى استقبال از فرستاده رسولخدا بيرون آمدند . او خيال كرد كه براى جنگ بيرون آمدهاند. پس به سوى رسولخدا بازگشت و گفت كه آنان مرتد شدهاند و زكات نمىدهند. اينجا بود كه رسولخداصلى الله عليه وآله وسلم فرمود يا از كار خويش دست مىكشيد و يا به سوى شما مىفرستم مردى را كه نزد من چون جان من است آنگاه با دست خود به كتف علىعليه السلام زد.
در اين نقل نيز تعبير شده است به:
«لتنتهن او لابعث اليكم رجلا هو عندى كنفسى يقاتل مقاتلتكم و يسبى ذراريكم»
5 ـ در جمعه آخر ماه شعبان رسولخدا خطبهاى خواند و از روى آوردن ماه رمضان و بركات آن مردم را آگاه ساخت در پايان اين خطبه است كه علىعليه السلام پرسيد اى رسولخدا با فضيلتترين كارها در اين ماه چيست؟ آن حضرت فرمود: اى ابوالحسن بهترين اعمال در اين ماه اجتناب از محرمات الهى است سپس پيامبر خدا گريست علىعليه السلام پرسيد اى رسولخدا چه چيز شما را گرياند؟ فرمود اى على مىگريم بر حلال شدن و مباح شمردن خون تو در اين ماه. تا آنجا كه رسولخدا فرمود اى على كسى كه تو را بكشد بدون ترديد مرا كشته و كسى كه با تو دشمنى ورزد در حقيقت با من دشمنى ورزيده است و آن كه به تو ناسزا گويد مرا ناسزا گفته زيرا تو براستى به منزله جان من هستى روح تو از روح من است و سرشت و طينت تو از طينت من است. همانا خداوند من و تو را با يكديگر آفريد و با هم برگزيد، مرا براى نبوت اختيار كرد و تو را براى امامت. پس هر كس امامت تو را انكار كند نبوت مرا انكار كرده است.
در اين روايت نيز آمده است «لأنك منى كنفسى»
6 ـ در حديث مناشده كه بعد از اين نيز بدان اشاره خواهيم كرد، اميرالمؤمنين اصحاب شورى را مخاطب قرار داده و مىفرمايد آيا در ميان شما كسى هست كه رسولخدا او را چون جان خويش خوانده باشد.
در متن اين حديث نيز آمده است:
قال على عليه السلام: نشدتكم بالله هل فيكم احد قال له رسولالله صلى الله عليه وآله وسلم
«انت كنفسى و حبك حبى و بغضك بغضى؟
قالو: لا .
نظير همين سخن از زبان عامربن واثله نقل شده است كه گويد بعد از مرگ عمر و در روز شورى شنيدم كه على عليه السلام مىگفت...
نشدتكم بالله هل فيكم احد قال له رسولاللهصلى الله عليه وآله وسلم
لينتهين بنو وليعة او لأبعثن اليهم رجلا كنفسى طاعته كطاعتى و معصيته كمعصيتى يغشاهم بالسيف غيرى؟
قالو اللهم لا.
اينها مواردى بود كه ما با نظرى سريع به منابع بدان برخورد كرديم و البته نمىتوان گفت كه شواهد منحصر در همين مقدار است.
مشروح نامه پیامبراکرم (ص) به نجرانیان
«به نام خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب. [این نامه ایست] از محمد، پیامبر خدا، به اسقف نجران. خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب را ستایش میکنم و شما را از پرستش بندگان به پرستش خدا فرا میخوانم. شما را دعوت میکنم که از ولایت بندگان خدا خارج شوید و در ولایت خداوند درآیید و اگر دعوت مرا نپذیرفتید باید به حکومت اسلامی مالیات (جزیه) بپردازید [تا در برابر این مبلغ، از جان و مال شما دفاع کند] و در غیر این صورت به شما اعلام خطر میشود».
سرانجام مباهله با پیامبر (ص)
پس از آنکه مسیحیان همراه شدن اهل بیت (ع) را با پیامبر اکرم (ص) مشاهده کردند، ابوحارثه، اسقف بزرگ، به خدمت حضرت آمد و گفت: «ای ابوالقاسم، از مباهله با ما درگذر و با ما مصالحه کن بر چیزی که قدرت بر ادای آن داشته باشیم». پس حضرت با ایشان مصالحه نمود که هرسال دوهزار حُلّه بدهند که قیمت هر حلّه چهل درهم باشد و بر آنان که اگر جنگی روی دهد، سی زره و سی نیزه و سی اسب به عاریه بدهند.
مجموعه سخنرانی ها پیرامون مباهله (صوتی)
حضور امیر المومنین در مباهله-حجت الاسلام قرائتی
صوت/ مسأله مباهله-آیت الله سبحانی
وقایع مهم سال دهم هجرت،مباهله-دکتر رجبی دوانی